شرکت در راهپیمایی 22 بهمن و ماجرای خرید شیرینی
امسال راهپیمایی 22 بهمن خیلی باحال بود چون یه فرشته کوچولوی ناز همراه مامان و بابا بود که حسابی هم بهش خوش گذشت. صبح بیدار شدم و یه پرچم رو با روشهای خاص که تجربه مامانه ایمن کردم و دادم دستت. دیگه این پرچم رو زمین نذاشتی اصلا. با بابا جون آماده شدیم و با اتوبوس رفتیم راهپیمایی . توی راهپیمایی خیلی شلوغ بود و اصلا نمیشد حرکت کرد البته ما یکم دیر رفتیم تا شما اذیت نشی. اونجا دایی مهدی و نینی هاش رو دیدیم که کنار واستاده بودن و با پرچماشون بازی میکردن و ضمنا بستنی هم میخوردن، بعد خاله محبوبه رو پیدا کردیم و مامانی رو، آقاجون و دایی امیرم نشدببینیم، چون روی ماشین صوت بودن. مادربزرگ هم که کلا گم شده بود توی جمعیت. بعدش ما از بقیه خداحافظی ک...